عشق ویرانگر

پارت۴۹
جین:ات مرده
حرفش برام خیلی سنگین بود و نمیتونستم درکش کنم
_چی
جین:نمیفهمی ات مرده تموم شد مرد
بلند شدم و مشتمو مهمون صورت جین کردم
_ات نمرده
کوک جین و برد بیرون و اومد سمت من بدون اراده اشکام میریخت با صدایی گرفته از درد
_راست میگه؟
°متاسفم داداش ...تسلیت میگم
داد زدم و همه وسایل میز کنار تختو پرت کردم
_ات نمرده چرت نگین
انقدر داد زدم که پرستارا اومدن و به زور بهم ارام بخش زدن و چشمام بسته شد
چشمام باز کردم با یاداوری حرفای جین اشکام همین جوری میریخت بعد. چند روز که تقریبا میشه گفت یه ماه رفتم عمارت از اون روز تنها غذام وی.سکی و سی.گار بود شب بود ومنم طبق معمول تو تنهایی خودم بودم کوک برای سنا پرستار گرفت هروقت میدیدمش یاد ات میوفتادم و این منو عذاب میداد در باز شد جین اومد تو و با دیدن وضعم عصبی شد و داد زد
جین:چیکار میکنی میخوای اینجوری انتقام ات بگیری میخوای اینجوری جلوی بابات که خوب میدونی دلیل اصلی و دستور اصلیشو اون داد تا ات بکشن وایستی خودتو جمع کن اینجوری توهم میمیری و خون ات پایمال میشه
بعد رفت بیرون محکم درو بهم کوبید راست میگفت داشتم چیکار میکردم اینجوری ات خوشحال میشد ؟نه فقط ناراحت تر میشد باید انتقامشو بگیرن حتی به قیمت از دست دادن جونم و همه زندگیم


پایان فصل اول
امیدوارم دوست داشته باشین ❤️
دیدگاه ها (۵۱)

عشق ویرانگر۲ __پارت ۱

عشق ویرانگر۲

عشق ویرانگر _پارت ۴۸ ات گریش شدت گرفت و جعبه دستمال

عشق ویرانگر

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

رمان j_k

سناریووقتی مشکل قلبی داری و اونا نمیدونن ❤️‍🩹نامجون: ( داشتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط